Love ss501&Lee min hoo
خانـ ه ♥ لینـ ک ♥ ایمیـ لـ ♥ پروفایـ لـ ♥ طـراح
جونگ مین لبخند شیطانی زد و به سمت نانا حمله ور شد:نانا؟عمو رو میزنی؟؟عمو بیاد اون لپا تو بخوره؟؟ نانا ک داشت چشماشو میمالید از جا پرید :نهههههههههههه عمو گونجی من کناه دالم من توچولوئم اگه لپامو بخوری دیگه عموها دوسم ندالن و نموخان من و » با این حرفش زد زیر گریه دابل اس با حالت گیجی بهم نگاه کردن هر کدوم میخواستن به یه نحوی از دلش دربیارن هیونگ:عمو گونجیت فدات بشه گریه نکن هیون:نانا؟نانای من ک گریه نمیکنه کیو:نانا توچولو بلند شو بریم گذا برات بگلم توفول شی لپ در بیاری. نانا دست اغز گریه برداشت :واقعا واقعنی عمو نیو؟؟؟ کیو:آره عمو بلند شو ببین عمو توسنگ برات چی درست کرده نانا بلند شد و تو بغل کیو پرید و خودش و جا کرد :بریم دیه عمو تیو. کیو لبخند پیروزمندانه ای زد و:بریممممممممممممممم همه از غذا تعریف میکردن و یونگ سنگ هم زیر لب میخندید و به روی خودش نمی آورد نانا:عمو توسنگ گذا کیلی توشمزست میسی یونگ سنگ لبخند زیبایی زد که چالاش معلوم شد:خواهش نانا توچولو نانا دست به سینه ایستاد و اخماش و تو هم کرد :من نانا توچولو نیستم نانا خانومیم جونگ مین داد زد:اوووووووووه نانا خانومی...نانا خانومی؟با من ازدواج میکنی؟؟ نانا تو فکر رفت :نه تو کیلی پیلی من موخوام با عمو توسنگ ازدباج تونم همه خندیدن جونگ مین ایش بلندی گفت:برو بابا با عمو توسنگت نانا براش زبون درازی کردو پرید بغل یونگ سنگ:عمو توسنگی نانا خانوم خوابش میاد یونگ سنگ بلند شدو نانا رو تو بغلش گرفت:الهی عمو هات فدات شن خودم میخوابونمت دوتایی به سمت اتاق نانا رفتن یونگ سنگ نانا رو روی تخت گذاشت و خودشم کنارش خوابید :عمو توسنگ؟؟؟مامانم توجاست؟؟؟ یونگ سنگ چیزی نگفت و فقط چشماش و بست و نانا رو بیشتر به خودش فشرد :عمووو؟؟؟؟ :عمو خوابه :باشه نانا خانوم هم خوابش میاد شب بگیر «ادامه فردااااااا»
طراح : صـ♥ـدفــ |